اختلالات شخصیت

images8

مروری بر اختلالات شخصیت و نگاه اجمالی به چگونگی آسیب پذیری به استرس

تعریف شخصیت: شخصیت کلمه ایست که عموماً به معنای عنوان کلی که رفتار قابل مشاهده فرد را توصیف می کند، و یا بیان تجارب درون ذهنی فرد، به کار می رود. تمامیت فرد که بدین گونه توصیف می شود هر دو جنبه ی اجتماعی و شخصی زندگی فرد را باز گو می کند. (خلاصه ی روانپزشکی کاپلان – سادوک، جلد دوم، فصل بیست و هفتم)

 

بعبارتی دیگر، شخصیت مجموعه ی ویژگی ها، منش ها، رفتار ها، ابزار ها ، روحیات و احساساتی است که دیگران آن را تصور می کنند. (مدیریت استرس، دکتر برایان سوک لی وارد، فصل ششم)

اکثریت روانشناسان و روانپزشکان، از روانشناسان متمایل به مکتب روانکاوی فروید گرفته تا آنهایی که متاثر از مطالعات تحلیلی یونگ، هورنای و نحله های متمرکز بر روانشناسی نابهنجار، شناخت و رفتار اند، تا حد کم یا زیاد باور به این دارند که پایه های اصلی شخصیت از زمان القاح، و بخصوص دوران کودکی و اوایل نوجوانی، نفوذ خانواده، اجتماع، و تجارب حاصله پی ریزی می گردند و همین ها هستند که سخت افزار رفتارها، عادات، بینش و شیوه ی تفکر فرد را شکل می دهند. پیشرفت های قابل توجه علم ژنتیک نیز درین حوزه کمک زیادی به روانشناسی و روانپزشکی نموده است. این روزها تاکید زیادی بر نقش عوامل وراثتی درتثیبت رفتار و ایجاد اختلالات شخصیت صورت می گیرد و بررسی ها نیز نشاندهنده این اند که این ادعا اصلاً بی مورد نیست.

ما، در حین برخورد و تعامل با دیگران، اشخاص را از نظر نورم های اجتماعی پذیرفته شده و مورد پسند جامعه تقسیم بندی می کنیم. باید بدانیم در مواردی اطلاق یک یا دو صفت در مورد یک فرد، ارزش آسیب شناختی (پتالوژیک) ندارد. بطور مثال، اگرمیگوییم فلانی جاه طلب است و یا فلان شخص مذهبی است یا پرتلاش است و یا صمیمی است، درینجا ما تنها یک یا دو ویژگی یک فرد را، که در زمان تعامل با دیگران بیشتر به چشم میخورد، بازگو و مشخص کرده ایم. بنابرین تا مجموعه منسجمی از این قبیل کیفیات در یک فرد به مشاهده نرسد، تشخیص یک اختلال شخصیت کاریست نابجا، بی مورد و ناقص؛ چرا که آن مجموعه ی منسجم به ما اجازه و توانایی این را می دهد که بصورت کل، رفتار یک فرد را حدس بزنیم، پیش بینی کنیم، و راهکارهای برای این فرد و دیگران در زمان برقراری ارتباط پیشنهاد کنیم.

برای اینکه تفکیک میان شخصیت بهنجار یا سالم و شخصیت نابهنجار شکل دقیق تر، واضح تر، رسمی تر، علمی تر و عملی تری بخود بگیرد، روانشناسان بصورت عموم و روان پزشکان بصورت خاص، با توجه به زمینه های متفاوت فرهنگی جوامع مختلف، معیارهای تشخیصی را برای شناختن یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت تنظیم و ارایه کرده اند.

 معیار های تشخیص عمومی در مورد اختلال شخصیت (بر اساس کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی)

 الف: الگوی دیرپا و بادوام رفتار و تجارب درونی که انحراف قابل ملاحظه ای از آن چه که بر اساس فرهنگ فرد انتظار می رود، داشته باشد. این الگو لااقل در دو مورد از زمینه های زیر تظاهر پیدا می کند:

– شناخت (یعنی روشهای ادراک و تفسیر خود، دیگران و رویدادها)

– حالت عاطفی (شامل دامنه، شدت، تغییرپذیری و تناسب پاسخ های هیجانی)

– عملکرد بین فردی

– کنترل تکانه

ب: الگوی دیرپای یاد شده درگستره وسیعی از وضعیتها و موقعیتهای فردی و اجتماعی، نافذ و انعطاف ناپذیر است.

پ: این الگوی دیرپا سبب رنج و عذاب قابل ملاحظه بالینی (کلینکال) یا اختلال در عملکردهای اجتماعی، شغلی یا سایر حوزه های مهم عملکردی می شود.

ت: این الگو ثابت، طولانی مدت و بادوام است و سرنخ های شروع آن را لااقل در دوران نوجوانی یا اوایل بزرگسالی (کلانسالی) می توان پیدا کرد.

ث: الگوی پایدار یاد شده را نمی توان به نحو بهتری به عنوان تظاهر یا پیامد اختلالات روانی دیگر توجیه نمود.

ج: این الگوی پایدار به دنبال اثرات فزیولوژیک مستقیم یک ماده (مثل دواهای مورد سو مصرف یا ادویه تجویز شده) یا یک اختلال طبی عمومی (مثل ضربه به سر) ایجاد نشده است. (خلاصه روانپزشکی کاپلان – سادوک، ۲۰۰۷)

درین جا بعضی از نکات یاد شده درین معیار را بیشتر توضیح میدهم.

اول: همانطور که در بند “پ” آمده است، این الگو، که باید دیرپا باشد و در صورت گذرا بودن ارزش تشخیصی ندارد، سبب اختلال در عملکرد فردی می شود، چه در شغل وی، چه در ارتباطات وی، چه در خانواده وی و چه در جاهای دیگر. بنابرین، اگر بعضی از خصوصیات یک فرد سبب همچو مشکلی نشود، در کار و زندگی اش مشکل خاصی ایجاد نکند؛ بتواند رفتار نسبتاً مناسب خود را با افراد خانواده و اجتماع حفظ کند؛ قواعد و مقررات اجتماعی را حتی الامکان راحت و مناسب رعایت کند، در آنصورت ما براحتی نمی توانیم انگ اختلال شخصیت را به وی بزنیم.

دوم اینکه اعضای خانواده، دوستان، مدرسین و کسانی دیگری که فرد با ایشان در تماس است باید این خصوصیات را در اوایل نوجوانی و آوان کلانسالی، مثلاً در سنین میان ۱۵ تا ۱۹ سالگی، مشاهده کنند. ببینند که این الگو برای نوجوان بصورت خاص و برای اطرافیانش بصورت عام مشکل ایجاد کرده است. بطور نمونه اگر فردی در اعتراض به وضع موجود فقط در چند موردی دست به خشونت میزند، باید موردش، قبل ازنشانه گیری وی بعنوان یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت، بصورت دقیق بررسی شود. شاید این فرد، با رفع مشکل مربوطه، به راحتی به زندگی عادی برگردد و همچو رفتاری هرگز در زندگی اش دوباره مشاهده نگردد.

و سوم اینکه اگر فردی در کلانسالی و مشخصاً بعد از بیست سالگی و بعد از آسیب جسمی و بالاخص ضربه به سر، تغییر شخصیت پیدا می کند (بطورمثال فردی آرام، صبور و با اعتماد به نفس تبدیل به فردی ناآرام، پرخاشگر، گوشه گیر و هیجانی می شود) مشمول این تشخیص نمی شود، چون این مورد اختلال شخصیت ثانویه به یک آسیب جسمی است.

بعلاوه، معیار های فوق، همانطور که تذکار رفته، مشخصه های کلی برای تشخیص یک اختلال شخصیت است، ولی معیارهای مشخص دیگری نیز ضرورت اند تا اختلالات شخصیت را بصورت جداگانه تقسیم بندی نموده و هریک را مجزا توضیح دهند ، ولی برای اجتناب از تخصصی و طولانی شدن بحث ازاینکار صرفنظر می شود.

عوامل

روانپزشکان عوامل متعددی را در بروز اختلالات شخصیت دخیل می دانند، مانند:

– عوامل وراثتی

– عوامل زیستی (بیولوژیک) مانند تغییر در سویه بعضی از هورمون ها و میانجی های عصبی

– عوامل روانکاوانه، بطور نمونه تثیبت شدن بعضی از ویژگی ها در مراحل رشد روانی – جنسی (بر اساس نظریات فروید)، استفاده از بعضی از مکانیزم های خاص (براساس نظریات ویلهلم رایش) و نوع روابطی که فرد با خود و دیگران برقرار می کند.

 انواع اختلالات شخصیت

درینجا نگارنده به نام گرفتن اختلالات شخصیت بسنده کرده و برای جلوگیری از اطاله ی کلام فقط اختلال شخصیت ضد اجتماعی را، به علت گسترده بودنش، اندکی توضیح میدهد.

– اختلال شخصیت بدگمان

– اختلال شخصیت اسکیزویید

– اختلال شخصیت اسکیزوتایپال

– اختلال شخصیت ضد اجتماعی

– اختلال شخصیت مرزی

– اختلال شخصیت نمایشی

– اختلال شخصیت خودشیفته

– اختلال شخصیت مردم گریز

– اختلال شخصیت وابسته

– اختلال شخصیت وسواسی اجباری

– اختلال شخصیتی که جای دیگر ذکر نشده است (کتابچه ی تشخیصی و آماری اختلالات روانی، کاپلان- سادوک، ۲۰۰۷)

image2s

 اختلال شخصیت ضد اجتماعی

اختلال شخصیت ضد اجتماعی عبارت است از ناتوانی از تن دادن به هنجارهای اجتماعی بطوری که جنبه های متعدد از رفتار فرد در نوجوانی و کلانسالی تحت تاثیر این ناتوانی قرار گرفته باشد. بر اساس کتاب کاپلان-سادوک، اگرچه مشخصه ی این اختلال اعمال مداوم ضد اجتماعی یا خلاف قانون است، اما این اختلال مترادف با “بزهکاری” نیست.

گفته می شود که این اختلال در سه فیصد مردان و یک فیصد زنان دیده شده است. (براساس آمار گرفته شده در آمریکا) و بیشتر در نواحی فقیرنشین شهر و بخصوص در میان زندانیان (حدود ۷۵ در صد) به مشاهده می رسد. متاسفانه بعلت مشکلات عدیده ای که کشور ما با آنها دست به گریبان بوده، هیچ نوع فرصتی فراهم نشده تا آماری دقیق از این اختلال و یا هر یک از اختلالات روانی دیگر، بدست آید.

با آنکه شخص مبتلا به این اختلال می تواند آرام، طبیعی و دوست داشتنی به نظر برسد (کاپلان – سادوک)، ولی مختل بودن بسیاری از کارکردها در زندگی شان مشاهده میشود، بطور نمونه دروغ گویی یا دزدی مداوم، تمایل برای تجاوز به حقوق دیگران، سومصرف مواد مخدر، رفتار پرخاشگرانه، بی توجهی به امنیت و آرامش دیگران، عدم احساس پشیمانی از آزار و اذیت دیگران، ناتوانی در دوست یابی و حفظ دوستان، مشکلات مداوم با قانون و مقررات، فرار از خانه، دزدی، مکتب گریزی، عدم هماهنگی با هنجارهای اجتماعی، حقه بازی و کلاه برداری، داشتن اسم های مستعار، عدم پذیرش مسوولیت، قضاوت ضعیف، و نداشتن شغل ثابت.

فرد باید حداقل هیجده سال سن داشته باشد و بیش از سه تا از موارد بالا از سن پانزده سالگی به بعد در وی به مشاهده برسند. در صورتی که این مشکلات بعلت کدام اختلال روانی دیگر بوجود نیامده باشد، تشخیص اختلال شخصیت اجتماعی تثبیت می شود.

بصورت کل، سیر و آینده این اختلال و اختلالات شخصیتی دیگر چندان خوب نیست؛ ولی با آنهم رواندرمانی، با وضع کردن شرایط سختگیرانه در مراحل اول، مفید ارزیابی شده است. از سوی دیگر، تداوی دوایی برای کاهش علایم ناتوان کننده ی چون اضطراب، افسردگی و خشم تا اندازه ی کار آمد بوده است. ولی چون این افراد معمولاً مبتلا به سومصرف مواد بوده اند، در تجویز دوا باید احتیاط صورت گیرد.

برای پیشگیری/وقایه لازم است تا محیط سالم و سازنده در میان اعضای خانواده فراهم گردد؛ تبعیض، خشونت، عدم توافق و تفاهم بین پدر و مادر و عوامل دیگری که آشکارا تاثیری مخرب بر تربیت کودک میگذارند تا حد امکان محدود و برطرف گردد. پرورش کودک در محیط اجتماعی سالم، ارزش دادن به وی، آموزش ارزشهای انسانی و اخلاقی، و بالاخره مشورت ژنتیک، که در کشورهای توسعه یافته جدی گرفته می شود، از جمله چند موردیست که در محدود ساختن این اختلال اثر گذار می باشند.

منابع

– خلاصه روانپزشکی کاپلان – سادوک، جلد دوم ۲۰۰۳

– مدیریت استرس، دکتر برایان لوک سی وارد/برگردان مهدی قراچه داغی

– خلاصه روانپزشکی کاپلان – سادوک، انگلیسی، ۲۰۰۷

– شش ستون عزت نفس، ناتانیل براندن، ۱۹۹۴

– آسیب شناسی روانی، ترجمهء یحیی سید محمدی، جلد دوم

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.